دوست داشتن حق من است همين

 

به تو که رسیدم تنها شدم ، به جای قلبت ،

 

غم در دلم نشست و به جای تو ، اسیر تنهایی شدم

 

به تو که رسیدم دستان سرد غم را گرفتم

 

و آرام در آغوش سرد بی محبتیها خوابیدم

 

به تو که رسیدم انگار به هیچ چیز نرسیدم ،

 

انگار راهی که رفتم بن بست بوده ، اینجا ، آن جایی که میخواستم نبوده

 

هیچگاه مرا درک نکردی ، هیچگاه بی وفایی هایت را ترک نکردی ،

 

به جای اینکه مرحمی برای دلم باشی ، دلم را پر از خون کردی

 

در لحظه های دلتنگی نه تنها به سراغم نیامدی ،

 

از من دورتر شدی ، با من مثل غریبه ها شدی

 

در لحظه های خواستنت ، با التماس میگفتم که میخواهمت ،

 

نیامدی به کنارم و همنشین غریبه ها شدی

 

من باورت کردم ، تو چشمهایت را بستی ، قلبم عاشقت شد و تو درها را بستی ،

 

به خیال تو بودم ، بی خیالم شدی ، تا آمدم به سویت ، رفتی،

 

تا خواستم احساستم را به تو بگویم فراموشم کردی

 

هر چه به دنبالت می آمدم ، تو راهت را کج میکردی ،

 

هر چه میگفتم نرو ، تو راه خودت را میرفتی ،

 

تا اینکه به بیراهه رفتی و  تو را گم کردم ،

 

با اینکه غرورم شکست اما باز هم برای دیدنت

 

تمام کوچه پس کوچه ها زیر و رو کردم

 

دوباره دیدمت ، چه با شوق به سویت دویدم ، حس کردم سایه ای را همراهت

 

آن غریبه کیست در کنارت ، چه عاشقانه گرفته ای دستهایش

 

به تو که رسیدم ، شکستم ، تو مرا زیر پاهایت له کردی  و رفتی

 

حتی به زمین هم نگاه نکردی

 

همیشه آغازش خوب است ، آخرش تاریک میشود ،

 

من از شوق دیدنت، چشمهایم خیس بود و آغازش را ندیدم ،

 

حالا چگونه در این تاریکی آخرش را ببینم؟

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, ساعت 15:48 توسط غریبه تنها - اتش |


قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت